Friday, May 11, 2007

اعتراض

توی کافه چند لحظه از جایم بلند شدم و رفتم کنار میز دوستم تا گپی باهاش بزنم تو همین فاصله یک گروه وارد شدند و رفتن سمت میز من نگاهی به اونها کردم با خودم گفتم وقتی وسابل من رو ببینند حتما متوجه میشن که اون میز مال منه ولی یکی از اونها کیف من رو از کنار میز برداشت و پرسید این کیف شماست ؟ گفتم بله. با کمال پر رویی کیف من رو اون طرفتر روی یک صندلی دیگه گذاشت و سر میزم نشستند برگشتم با تعجب به دوستم گفتم خوب یعنی چی ؟! گفت تقصیر خودت بود که اعتراض نکردی باید اعتراض می کردی وقتی طرف نمی فهمه کارش اشتباه است. بلند شدم رفتم جلو گفتم فکر نمی کنید حق نداشتید اینجا بشیندید؟ گفتن مگه جای شما بود؟! گفتم برای مشخص کردن اینکه میز منه باید آجر روی صندلی بزارم ؟ ولی خیلی خونسرد یکی از اونها گفت: دیر اعتراض کردی حالا دیگه میزت غصب شده !! کاملا حق داشت اعتراض زمان داره که اگه از دست بره فایده ای نخواهد داشت.
توی عالم خودم بودم که سروصدای مردم منو به خودم جلب کرد, فکر می کردم چندتا لات و لوت با هم درگیر شدن با خودم گفتم این مامورا به غیر از گیر دادن به دخترها و پسرهای شیک پوش کار دیگه ای یاد ندارند. چرا این افراد رو جمع نمی کنند ؟! ولی وقتی خبر پرتاب گاز اشکاور رو شنیدیم موضوع خیلی عجیب شد.
بله اعتراض یک پسر جوان به بازداشت یک دختر توسط نیروی انتظامی و درگیر شدنش با سه مامور و بعد هم تجمع مردم در حمایت از پسر باعث این جنجال شده بود. هرچند برخورد اولیه خیلی خشن بوده ولی خشبختانه بدون اینکه کسی آسیبی ببینه با دخالت پلیس زد شورش ختم بخیر شد. البته اگه اون موتور سوارهایی که اونجا پرسه می زدند شخصا اقدام به تادیب کسی نکرده باشند.
من به جای مافوق ماموران اونجا بودم به جای احساسی شدن و شلوغ کردن بی مورد و در خواست نیرو و... به اعتراضات مردم گوش می دادم شاید حق با اونها باشه. اعتراض و انتقاد چیز بدی نیست فقط جنبه پذیرش می خواهد که متاسفانه .
در ضمن اگه قرار کسی بازخواست بشه خود نیروی انتظامی است ولا غیر چون خودشون آشوب بپا کردن و خودشون بهش دامن زدند.
گزارش رادیو زمانه رو هم اینجا بخونید

پ.ن: انگار صدای اعتراض مردم مفید بود. چون امشب خبری از اون واحد گشت در چهارراه مذکور که مدتی بود جزو لاینفکش شده بود نیست.

Painting By:Michael Sandstrom

No comments: