هميشه وقتي كلمه "اعدام" رو مي شنوم ياد فيلم زندگي ديويد گيل مي افت.م
ديويد گيل استادي سرشناس، پدري وفادار به خانواده و از مخالفان جدي مجازات اعدام در امريكا و فردي كه همواره تلاش كرده تا در زندگي به اصولي كه باور دارد پايبند باشد به علت تجاوز و قتل يكي از همكاران خود به نام كنستانس هاراوي در صف محكوماني قرار ميگيرد كه در انتظار مجازات اعداماند. گيل درحالي كه تنها سه روز به اعدامش باقي مانده موافقت ميكند تا با خبرنگاري پر شور به نام بيتسي بلوم كه بهطور جدي در پي گرفتن جايزه پوليتزر است، گفتوگو كند؛ اما بيتسي خيلي زود متوجه ميشود مسؤوليتي كه پذيرفته دشوارتر از آن چيزي است كه انتظارش را داشته، چون زندگي يك انسان به تلاشهاي او بستگي دارد. او كه زندگياش را در خطر ميبيند با جديت تمام ميكوشد تا پيش از آنكه خيلي دير شود با در كنار هم قرار دادن وقايعي كه منجر به مرگ كنستانس شدهاند حقيقت را در نزد افكار عمومي روشن كند
هرچند معتقد به حذف اعدام نيستم ولي فيلم زندگي ديويد گيل مي گه كه گاهي ميشه دستگاه قضايي رو فريب داد و باعث شد يك نفر بدون گناه اعدام بشه و وقتي بي گناهيش ثابت بشه كه ديگه كار از كار گذشته است. بودهاند افرادي در تاريخ كه بي گناهيشان بعد چنيدن سال از اعدامشان ثابت شده و خواهند بود افرادي كه بي گناهيشان بعد از چندين دوران و اتمام چندين امپراطوري اثابت خواهد شد.
No comments:
Post a Comment