Friday, October 19, 2007

تب مينيمال خواني


زن بدن خيس و گرمش را دور بدن مرد پيچيد و با دهان گرمش در گوش مرد گفت:«تا هميشه مي خواهمت...تو هم با من بمان...دوست دارم باشي...هرجور شده...فقط با من...فقط!»
مرد دستش را روي لبهاي خيس و نرم زن کشيد و آرام گفت:«هستم!»
زن داشت بند کمر پالتوش را مي بست و پشت به مرد ايستاده بود که مرد آهسته آمد از پشت سر و دستش را توي جيب زن برد و بيرون آورد. زن گفت:«پول را که قبلن...»
مرد گفت:«نه اين فقط به خاطر آن بود که اين دفعه خيلي واقعي بازي کردي...يعني واقعي بود انگاري... حس کردم حرفهاي خودت بود!»
زن که رفت، مرد فکر کرد کاش اين حرفها حقيقت داشت و زن به خاطر پول اجير نشده بود که چيزي بيشتر از يک هم خوابگي...، هنرپيشگي کند.
زن که بيرون رفت فکر کرد کاش به پول احتياجي نداشت و به مرد مي گفت که آن حرفها حقيقت داشت!

خارش


تا گردن در خاک بودم و فکر ميکردم نکند جانوري بگزدم. پارچه ي زبري مانند گوني دور بدن ام را پوشانده بود با بافتهاي درشت که شاخک عقربي يا دندان ماري به راحتي از آن ميگذشت. لحظه اي گذشت در سکوت و بعد دردسر ديگري سراغ ام آمد؛ نوک بيني ام به شدت خاريد. شروع کردم به پيچ و تاب دادن دماغ ام. مرد سياهپوش فکر کرد دارم شکلک در مي آورم. تقصير خودشان بود. آخر اگر دستهايم تنها يک دست ام از خاک بيرون بود الان با يک حرکت ساده خودم را راحت مي کردم. حالا بيا و به آنها بگو آقا! آهاي آقا! ميشود نوک بيني من را بخارانيد؟! و اين طور لگدي محکم به سرم نميخورد که چشمان ام سياهي برود و ندانم که چه کسي بود که اولين سنگ را پرتابم کرد.

از سپینود ناجیان

Friday, October 12, 2007

روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام



هميشه وقتي كلمه "اعدام" رو مي شنوم ياد فيلم زندگي ديويد گيل مي افت.م
ديويد گيل استادي سرشناس، پدري وفادار به خانواده و از مخالفان جدي مجازات اعدام در امريكا و فردي كه همواره تلاش كرده تا در زندگي به اصولي كه باور دارد پاي‌بند باشد به علت تجاوز و قتل يكي از همكاران خود به نام كنستانس هاراوي در صف محكوماني قرار مي‌گيرد كه در انتظار مجازات اعدام‌اند. گيل درحالي كه تنها سه روز به اعدامش باقي مانده موافقت مي‌كند تا با خبرنگاري پر شور به نام بيتسي بلوم كه به‌طور جدي در پي گرفتن جايزه پوليتزر است، گفت‌وگو كند؛ اما بيتسي خيلي زود متوجه مي‌شود مسؤوليتي كه پذيرفته دشوارتر از آن چيزي است كه انتظارش را داشته، چون زندگي يك انسان به تلاش‌هاي او بستگي دارد. او كه زندگي‌اش را در خطر مي‌بيند با جديت تمام مي‌كوشد تا پيش از آن‌كه خيلي دير شود با در كنار هم قرار دادن وقايعي كه منجر به مرگ كنستانس شده‌اند حقيقت را در نزد افكار عمومي روشن كند
هرچند معتقد به حذف اعدام نيستم ولي فيلم زندگي ديويد گيل مي گه كه گاهي ميشه دستگاه قضايي رو فريب داد و باعث شد يك نفر بدون گناه اعدام بشه و وقتي بي گناهيش ثابت بشه كه ديگه كار از كار گذشته است. بوده‌اند افرادي در تاريخ كه بي گناهيشان بعد چنيدن سال از اعدامشان ثابت شده و خواهند بود افرادي كه بي گناهيشان بعد از چندين دوران و اتمام چندين امپراطوري اثابت خواهد شد.

Monday, October 1, 2007

رئيس جمهور بي خبر از فتوا



حتما شنيديد كه احمدي نژاد در دانشگاه كاليفرنيا در سوالي در پاسخ به سوالي در مورد تضييع حقوق همجنس گرايان و زنان در ايران گفته در ايران همجنس گرا وجود ندارد و اظهارات او درباره همجنس گرايان با خنده حضار روبرو شد
آمار نشان می ده که از هر صد هزار نفر يکنفر دچار اختلال هويت جنسی هستش. بنابراين می شه حدس زد که در ايران ۷۰۰ ترا
جنسی وجود داره. ترا جنسی اصطلاح جديديه که برابر با transexual بکار برده می شه، يعنی کسانی که جنسيتی که در روانشون حس می کنند با جنست جسمشون متضاده. در حال حاضر بيماران اين اختلال در کشورهای غربی با خوردن هورمون ظواهر جسميشون رو تغيير می دن و بعد از چند ماه نظارت روانکاوان و روانشناسان، و کسب اطمينان از اينکه واقعاً می تونن تغيير جنسی بدن، و با جنس ديگری به زندگی ادامه بدن، عمل جراحی رو انجام می دن. چند سالی که اين عمل در ايران صورت می گيره و افرادی با جراحی جنسيتشون رو تغيير می دن.
خانم مريم خاتون ملك آرا اولين كسي است كه فتواي شرعي تغيير جنسيت در ايران رو از آقاي خميني دريافت كرده و هم اكنون ساكن كرج است و بنياد خيريه اي براي كمك به افرادي كه مشكل مشابه خودش رو دارند تاسيس كرده است. شرح خلاصه اي از گفتگوي ايشان با بي.بي.سي بيان كننده همه چيز در مورد اين افراد در ايران است:
از زمان کودکی وقتی که به ياد داشتم خودم رو يک زن می دونستم و از پوشيدن شلوار و لباسهای مردانه تنفر داشتم. اسم من فريدون ملک آرا بود و با شناسنامه مردانه زندگی ميکردم. وسايل بازی و حرکات من به گفته ديگران زنانه بود که ديگران اين رو به حساب تک فرزندی من می گذاشتن. هميشه و هر روز منتظر معجزه بودم که صبح که از خواب بيدار شدم آلت مردانه ام را از دست داده باشم. بعد از پايان تحصيلات وارد صدا و سيما شدم
. اونجا بود که به فکر معالجه افتادم و پيش دکتر روانشناس رفتم که پيشنهاد تغيير جنسيت رو برای من مطرح کرد.
خيلی خوشحال شدم ولی دچار يک سرگردانی ذهنی و فکری شدم. چون ريشه مذهبی داشتم دوست داشتم از لحاظ شرعی هم شرايط و مسائل اين کار رو بدونم. به مرحوم آيت الله بهبهانی مراجعه کردم، ايشون به من گفتن که به مرحوم آيت الله خمينی نامه بنويسم. من با همه مشکلاتی که بود نامه رو به نجف ارسال کردم
اما در سال ۵۴ جواب نامه من توسط امام خمينی داده شد که تکاليف يک زن رو برای من واجب کردن. منتها من هنوز شک داشتم. تصور من اين بود که فتوا مربوط به افراد ۴۷ کوروزومی هست (که زمان تولد هر دو آلت رو دارن). سال ۵۷ تونستم از طريق يکی از دوستانم در فرانسه خدمت ايشون برم ولی موفق به طرح مسئله خودم نشدم. در ابتدای انقلاب و تا سال ۶۲ من رو از لباس زنانه بيرون آوردن. علتش هم مشکلات و مسائلی بود که اوائل انقلاب برای من پيش آمد.
سال ۶۳ خواستم به هر شکلی که بود خودم رو به دفتر امام برسونم که از طريق دفتر آيت الله جنتی نامه ای برای ايشون نوشتم که باز جوابی که آمد شبيه به فتوای اول بود، مربوط به من نبود و مربوط به افراد دو جنسيتی ميشد. ديگه درسال ۶۵ بالاخره موفق شدم به حضور ايشون برم و از شخص ايشون فتوای مورد نظر رو گرفتم. اين فتوا اولين فتوا از نوع خودش در ايران و حتی کشورهای مسلمان شيعه بود. از اون موقع من وارد حجاب زنانه شدم و همون روزی که ايشون فتوا رو صادر کردن ، آيت الله خامنه ای (رئيس جمهور وقت) برای من چادر و مقنعه بريدن و با صلوات و تبريک من رو وارد حجاب اسلامی کردن.
و در طی اين سالها هر ارگان و نهادی جلوی پای من مشکلی اضافه ميکرد تا اينکه در سال ۱۳۸۱ در سن پنجاه و يک سالگی عمل من انجام گرفت تا قبل از عمل هم مثل يک زن زندگی ميکردم و تحت حجاب اسلامی بودم. در سال ۸۰ که برای عمل به تايلند بايد سفر ميکردم مجدداً بعد از بيست سال مجبور به پوشيدن لباس مردانه شدم تا با گذرنامه خودم بتونم از کشور خارج بشم. که اين موضوع برای خودش داستان سختی داشت.
روز عمل شوق و ذوق زيادی داشتم و بعد از عمل اولين کاری که کردم محل عمل رو لمس کردم و حس کردم که چه بار بزرگی از من کاسته شده! لحظه ای که سالها منتظرش بودم و براش جنگيده بودم. چقدر از عمرم را دادم ولی خوشحال بودم که حقم را از دست نداده بودم
کميته کشوری حمايت از بيماران اختلال هويتی، تراجنسيتی ايران در زمان رياست جمهوری آقای خاتمی تاسيس گرديده است.
هرچند ترا جنسيتي ها كمي با همجنسگراها متفاوت هستند ولي اشاره به اين موضوع و كميته اي كه آقاي خاتمي به عنوان يك گام به سمت ارزش دادن به حقوق بشر در ايران تاسيس كرد مي توانست جوابي به مراتب بهتر از پاسخ كوته نظرانه ايشان باشد مخصوصا فتواي خميني كه حتي در بين كشورهاي اسلامي بسيار شگفت انگيز و غيرقابل باور است