به من ميگه :
تو این بار گناهو برای کی میبری؟ خدا؟ همینطوره؟ خدا؟..
. من بهت میگم، بذار در مورد خداوند یک کمی اطلاعات به تو بدم: خداوند دوست داره مراقب همه چیز باشه.ما براي خدا یک دلقکيم. فکرش رو بکن، اون به انسانهاعشق مي ده، ميل جنسي ميده، معشوقه میده، اون این هدیۀ فوق العاده رو به تو میده و بعد چی کار می کنه؟ اصلا ساده تر از اين حرفا اون تو رو خلق كرده چون خالقه ! خب به من و ته چه كه اون خالقه و بايد خلق مي كرده؟ چرا ما بايد بازخواست بشيم به خاطر صفاتي كه ذاتن در ذات ما قرار داده ؟
قسم می خورم که این کارو برای سرگرمی خودش می کنه و همینطور برای عالم شخصی خودش، درست مثل یک فیلم طنز، اون همه چیزو بر خلاف غرایز تنظیم می کنه. این کار در واقع یک وقت گذرانی دائمیه: نگاه کن ولی دست نزن... دست بزن ولی امتحان نکن... مزه مزه کن ولی نخور!... وقتی که داری از این پا به اون پا می پری اون چی کار می کنه؟ اون فقط این رفتارتو رو به تمسخر می گیره. اون خودش يك شيطانه! اون یک سادیسته. اون درواقع یک مالک غایبه. همه چيز در رابطه طولي با خواست و نظر اون شكل مي گيره. چنین چیزی رو باید پرستش کرد؟ هرگز!...
من احساسات و هیجاناتی که توي انسان دوست داري رو پرورش داده ام. همیشه به تمایلات انسان اهمیت دادم و اونو بازخواست نکرده ام. چرا؟ چون با وجود همۀ کاستیهاش هیچوقت اونو طرد نکردم. من طرفدار و عاشق انسانم. من در واقع یک انسان گرا هستم. و شاید هم آخرین انسان گرا..